قسمت اول

ساخت وبلاگ
[داستان من از اونجایی شروع شد که مثل بقیه ی کره دوست ها برای دیدن موزه ای که شبیه قصر زمان های چوسان بود رفته بودم و به کوزه های سفالی خوشگلی که در محفظه شیشه ای نگهداری میشد و نمادی از حکومت پادشاهان چوسان بود نگاه میکردم، که یهویی کسی با من حرف زد]

+از این جور جاها خوشت میاد؟چقدر کره رو دوست داری هووم

من عاشق سریال های قدیمی هستم و خب فضای قصر مانندشو به مدرن ترجیح میدم 

*سمت صدا برگشتم و دیدم یه دختر تقریبا هیکلی با موهای بور و چشمای نسبتا درشت و کشیده لبای خوش فرم و قدی بلند با لباس های پسرونه البته که درظاهر کاملا عادی بود..داره باهام حرف میزنه من من کنان جوابشو دادم*

-اووم نمیدونم خب شاید خوشم بیاد از اینجور چیزا ،الان برای اشنایی بیشتر و کامل تصور کردن این فضا اومدم و خب نظر خاصی ندارم ولی سریال های مدرن و ترجیح میدم قطعا

-شما زیاد میاید اینجا بنظر همه چیز براتون اشنا میاد؟

+اوه که اینطور ولی فضای مدرن بنظرم تکراری میاد چون الان خودمونم توش هستیم... ولی سریالهای تاریخی یه جور خاصی خوبن اصلا قابل توصیف نیست

[خیلی عادی و بدون دستپاچگی لبخند زد و دستشو دراز کرد طرفم]

+خوشحال شدم از هم صحبتی باهات بعدا همدیگه رو میبینیم

*متعجب از اینکه جوابمو نداد و بحث و عوض کرد باهاش دست دادمو به رفتنش نگاه کردم که یهویی غیب شد....*

قسمت اول ...

ما را در سایت قسمت اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : korearoman بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 19:16